روایت شاهد آمریکایی از ناجی مردم گیلان در قحطی بزرگ

«قحطی بزرگ» در سال ۱۲۹۶ شمسی، اتفاقی هولناک در تاریخ ایران است. خیلی‌ها یادشان رفته ولی تاریخ فراموش نمی‌کند که خارجی‌ها چه بلایی بر سر ایرانیان آوردند؛ بلای سیاهی که برخی را به حد جنون رساند و به خوردن گوشت انسان واداشت!

در دوره قحطی بزرگ در ایران واقعا چه خبر بود؟ «محمد علی جمالزاده» که به «پدر داستان‌نویسی مدرن ایران» مشهور است داستان قحطی بزرگ را این‌طوری تعریف کرده است: «جنگ اول جهانی در آستانه اتمام بود که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هر کدام شمشیر و شلاقی داشتند به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند. یک سوار نامش قحطی، دیگری آنفلوانزای اسپانیایی و آخری وبا بود. طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پاییزی در برابر حمله این سواران بی‌رحم فرومی‌ریختند.

هیچ غذایی پیدا نمی‌شد، مردم مجبور بودند هرچه را که می‌توانستند بجوند و بخورند. به‌زودی گربه، سگ و کلاغ را نمی‌شد، یافت. حتی موش‌ها نسل‌شان برافتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله می‌کردند. در هر گوشه و کنار اجساد مردگان بی‌کس‌وکار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند».

اما مبتنی بر اسناد تاریخی وضعیت گیلان در آن روزها بسیار متفاوت از وضعیت سایر نقاط ایران بود. در این گزارش از زبان یک شاهد آمریکایی روایت ناجی مردم گیلان و حتی بسیاری از مردم ایران که به گیلان پناه آورده بودند را مشاهده می کنید.

در نامه ای از ای داگلاس از مریضخانه آمریکاییها در تهران به کالدول با تاریخ ۱۵ ژانویه ۱۹۱۸، چنین آمده است:

دی فریم در ۹ ژانویه از رشت چنین گزارش داد.

هنوز رنج و مصیبت بسیاری در شهر وجود دارد اما اخیرا جنگلیها (یک حزب سیاسی جدید) که به تازگی کنترل کامل شهر را به دست گرفته‌اند هزینه ها و دیگر موارد را پرداخته و بهترین اقدامات امدادرسانی که من تاکنون دیده‌ام برای بخش زیادی از پناهندگان انجام رسانده‌اند. اما کار چندانی برای مریض‌ها یا مراقبت مناسبی برای کودکان (نوزادان) فراهم نشده است. آنها در گام نخست کنترل برنج را به دست گرفتند و هر باری که به شهر می‌آید را ملزم به کسب مجوز کرده و صادرات از شهر را بدون مجوز منع کرده اند آنها سپس سرپرستی مستمندان را میان اعیان شهر تقسیم کردند و هزاران تن را نیز به روستاها فرستادند تا در آنجا تیمار شوند اما همچنان جمعیت از کوه ها سرازیرند و آنها دکان‌ها را به منظور ایجاد مقرهای پناهندگان اجاره کرده اند. این اقدامات در حال حاضر تا حد زیادی بار مصیبت را کم کرده ،است، اما همچنان تعداد زیادی از مردم می‌میرند چون مراقبت از ضعیف ترها ناکافی است.

ارادتمند شما آئی ای داگلاس مریضخانه آمریکایی‌ها

منبع:کتاب قحطی بزرگه نسل کشی در ایران (۱۲۹۸-۱۳۹۶هش/ ۱۹۱۹-۱۹۱۷م)، محمد قلی مجده ترجمه محمد کریمی موسسه مطالعات و پژوهشهای ،سیاسی ،تهران ۱۳۹۴، ص۲۰۶-۲۱۳۰

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید