میرزا و نهضت، در دل مردم

لولمان بین فومن و کسماء، در واقع در وسط جنگل واقع شده و حفاظت آن‌جا از نقطه نظر نظامی، واجد اهمیت بود. رشته سیم تلفن فومن به کسماء هم از این نقطه، عبور می‌نمود و در این‌جا هم تلفن بود. شب،  خالو قربان زودتر آمده و دیرتر رفت. تیراندازی او به ما چهار ساعت به طول انجامید. آن شب، صدای تیراندازی از هیچ یک از نقاط دیگر جنگل شنیده نشد. مدت یک ماه در این محل، روزها می‌خوابیدیم و شب‌ها با نفرات جنگلی به سرکردگی خالو قربان، دست و پنجه نرم می‌نمودیم. مردان مسلّح جنگلی، با ایمانی که به روش میرزاکوچک خان داشتند و هم با کمک وافر اهالی جنگل که آن‌ها هم، از دل و جان به نهضت جنگل، عقیده داشتند، روز به روز قوی‌تر می‌شدند و متّفقاً کوشش می‌کردند که دولتی‌ها را از جنگل برانند. به قرار خبرهایی که می‌رسید، به اسلحه آن‌ها هم، روز به روز افزوده می‌شد. [1]

 

[1] درخشانی، علی اکبر،ص69

 

انتهای پیام/