منگلی‌ها؛ جماعتی برای ترور شخصیت میرزا و جنگلی‌ها

راوی: وارث

بنا بر گزارش عهدواره هنر و رسانه جنگل؛ ناصر عظیمی دوبخشری در کتاب «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد» می‌نویسد: «اوسینکو [سرکنسول روسیه در رشت] که زمانی با نکراسف کنسول روسیه در رشت در خصوص رفتارهای غیرمعقولش در رشت و گیلان سخت درافتاده بود، حالا که جای او نشسته بود، در انتخاب شیوه‌های رذیلانه برای مقابله با جنبش جنگل، نه فقط دست‌کمی از نکراسف نداشت، بلکه دست او را از پشت‌بسته بود. او برای به تمسخر گرفتن حرکت کوچک خان دست‌به‌کار عجیبی زد و جنبشی به‌اصطلاح موازی ولی مضحک از طریق یکی از لمپن‌های رشتی راه انداخت که «مَنگَلی» بر وزن «جَنگَلی» نامیده می‌شد. او به طور کامل از این اقدامش در یادداشت روز نهم شهریور ۱۲۹۴ خورشیدی پرده برداشته و سپس از عکس‌العمل حشمت‌الدوله حاکم گیلان که به او گفته بود: «دست از این کارها بردارید»، با دلخوری یاد کرده است: «بالاخره تصمیم به آلوده‌کردن خبرهای رسیده از جنگلی‌ها گرفتم. مأمورانم را فرستادم و یکی را به نام غلامحسین یافتم. او در جریان جمله مشروطه‌خواهان به تهران همراه آنها بود و [حالا] پس از بازگشتن از تهران در رؤیای پهلوانی‌هایش دست به هر کاری می‌زد. لاتی شده و هیاهوگر. فرستادم و با او صحبت کردم و قول حمایت دادم و از او خواستم عده‌ای را جمع کند و غوغایی چون میرزا کوچک خان به راه اندازد. دیروز به راه افتاده و بر خود نام «مَنگَلی» نهاده. از دیروز تا حالا چند خبر از غارت و آشوب او در منطقه پسیخان نزدیک رشت رسیده است. سروصدای او سبب شد که امروز حشمت‌الدوله حاکم گیلان مرا خواست و وقتی پیش او رفتم بی‌تعارف گفت: دست از این کارها بردارید و برپاکردن هیاهو را عادی نکنید. این به ضرر شما خواهد شد. حرف‌هایی بر اثبات حرفش زد که دانستم در میان مأموران من کسی را دارد.» (اوسینکو، ۱۳۹۵: ۱۸۰)

اوسینکو در برخورد دیگری که در ارتباط با ورود نیروهایشان در خاک انزلی با حاکم گیلان داشته چنان از گفته‌های حشمت‌الدوله که او را از دخالت دولت روسیه در ایران منع کرده و حتی به او گفته بود که جنگلی‌ها شما را آسوده نخواهند گذاشت؛ مشکوک شده و با خود فکر کرده بود که جنبش جنگل ممکن است کار دولت ایران بوده باشد. «به شما بگویم که خود شما دارید این بلا را به سر خودتان می‌آورید. من حشمت‌الدوله [حاکم گیلان] مطمئنم که ازاین‌پس در گیلان آسوده نخواهید بود». [اوسینکو] پرسیدم چرا؟ گفت جنگلی‌ها شما را آسوده نخواهند گذاشت. گفتم فکری به حال آنها هم می‌کنیم. گفت ببینم و بعد رفت. در راه بازگشتن به کنسولگری از رفتار و اندیشه او در شگفتی بودم و به این فکر افتادم که نکند برپاشدن هیاهوی میرزا کوچک کار دولت ایران باشد، برای ناآرام کردن زمینه حضور ما در ایران و بعد به این نتیجه رسیدم که [شاید] دست‌پخت انگلیسی‌هاست برای آزردن آرام ما. (همان: ۱۸۲)

درهرحال سرانجام در دوم مهر به اوسینکو خبر رسید که غلامحسین منگلی از جنگلی‌ها شکست‌خورده و دستگیر شده است. محمدعلی گیلک نمی‌دانست که به راه‌انداختن این پروژه از طرف کنسول روسیه در رشت بوده و در نتیجه او در کتابش پای حاکم گیلان و افراد متنفذ محلی را به میان کشیده است: «غلامحسین نامی از مجاهدین زمان مشروطیت که سابقاً جزو دسته کوچک خان و با مشروطه‌طلبان وارد تهران شده و بعداً به رشت آمده و جوانی رشید بود با دسیسه و کمک حکومت و متنفذین محلی (برای آنکه جنگلی‌ها را بدنام کنند)، به معیت چند نفر اشخاص دزد و بد سابقه خود را منگلی نامیده و در قریه پسیخان و اطراف که تا تولم [محل فعالیت جنگلی‌ها] آنقدرها فاصله نداشت، بنای دزدی را گذاشت. این خبر به جنگلی‌ها رسید . … کوچک خان ده نفر از مجاهدین مسلح را که تا آن‌وقت هنوز از ۲۵ نفر تجاوز نکرده، انتخاب و شبانه به‌طوری که در هیچ جا دیده نشوند به پسیخان آمدند … و غفلتاً بدون آنکه حرکتی کرده و تیر خالی نمایند آن را دستگیر کردند … وقتی غلامحسین خان دستگیر و گرفتار شد ناچار به‌پای مرحوم کوچک خان افتاد و با قرآنی که از بغل درآورده بود قسم یادکرد که نمی‌دانست میرزا کوچک خان در این حدود قیام کرده است.». (گیلک: ۱۳۷۱:۲۰) گیلک می‌نویسد که کوچک خان او را بخشید و حتی به جمع جنگلی‌ها پذیرفته بود.

در اواسط مهرماه ۱۲۹۴ خبر رسید که حشمت‌الدوله جای خود را به صالح خان، وزیر اکرم یا همان آصف‌الدوله داده است. آصف‌الدوله از زمان مشروطیت بارها حاکم گیلان شده و به طور کامل با وضعیت گیلان آشنا بود.

باوجودآنکه به گفته گیلک تا مهرماه ۱۲۹۴ یعنی دو ماه بعد از رفتن به جنگل هنوز شمار جنگلی‌ها از ۲۵ نفر تجاوز نکرده بود؛ اما خبرهایی که آن زمان به کنسولگری روسیه در رشت می‌رسید، خبرهای امیدوارکننده‌ی برای آنان نبود؛ زیرا هم در غرب گیلان و هم در شرق گیلان جنبشی عظیم برای پیوستن به جنگلی‌ها در جریان بود. به‌عبارت‌دیگر جنگلی‌ها برای رویارویی با اشغال روسیه روزبه‌روز قدرت بیشتری می‌گرفتند. اوسینکو می‌گوید که آن زمان کوچک خان محبوبیت فراوانی کسب کرده بود و هوادارانش حاضر بودند که هر نوع فداکاری در راه او بکنند: «یکی از آنها که برادرش به اردوی جنگلی‌ها پیوسته به نقل از او خبرهایی درباره میرزا کوچک داشت. وی می‌گفت که هوادارانش که دور او جمع شده‌اند، بسیار به او اعتقاد دارند و حاضر به هر نوع فداکاری در راه او هستند. این خبرها بر اعصابم اثر گذاشت و بعد از رفتن آنها ساعتی را به گردش در باغ گذراندم و بعد تصمیم گرفتم راهی برای کاستن از محبوبیت میرزا کوچک در میان هوادارانش بیابم» [۱] (همان: ۱۹۲)

منبع:

ناصر عظیمی دو بخشری‏. جنبشی که به انقلاب تبدیل شد از مبارزه علیه اشغالگران تا تاسیس جمهوری در گیلان. رشت: انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان، ۱۳۹۹.

[۱] ‏همان، ۶۰ـ۵۸.

بخش‌هایی از گفته‌های «وارث»؛ راوی جنگل  را درباره این موضوع با هم می‌بینیم.

 

 

انتهای پیام/