بنا بر گزارش عهدواره هنر و رسانه جنگل؛ هنوز مرکب اعلامیه اتحادِ اول تیر ماه ۱۳۰۰ خشک نشده بود که احسان الله خان دست به یک عمل خارج از تعهدات اعلامیۀ اتحاد و بدون مشورت با کمیته پنج نفری انقلاب زد. گویا تصمیم او چنان که گفته شد پیش از جلسه اتحاد گرفته شده بود و او در حال تدارک اقدامات خود بود که جلسه اتحاد برگزار شد آیا اسلحه هایی که توسط کشتی گرچاکف از باکو به گیلان فرستاده شده بود، برای همین حمله ارسال شده و حیدرخان سناریوی باکونشینان را تغییر داده بود؟ آیا حیدرخان به طور شخصی تصمیم گرفته بود که آن را به جنگل آورده و با مشارکت جنگلیها حمله به تهران را در دستور کار قرار دهد و احسان الله خان پیشدستی کرده بود؟ در این مورد هنوز هیچ نمیدانیم. اما میتوان فرض کرد که ارسال کشتی گرچاکف احتمالاً به گونهای با حمله به تهران و آزمودن آخرین شانس سویتی کردن ایران توسط باکونشینان بوده است که مسکو دیگر در چارچوب منافع جدید و تشکیل یک کشور سوسیالیستی به آن اعتقادی نداشت. در این بحش، روایت ماجراجویی پرابهام احسانالله خان را با هم میحوانیم.
ناصر عظیمی دوبخشری در کتاب «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد؛ از مبارزه علیه اشغالگران تا تأسیس جمهوری در گیلان»، مینویسد: «اقدام او [احسان الله خان] ضربه سنگینی به اتحاد انقلابیون وارد نمود و موجب تداعی اقدامات گذشته شد. محمدعلی گیلک معتقد است که این عمل به تحریک سردار محیی که این زمان در کابینه احسان الله خان به عنوان کمیسر پست و تلگراف نیز حضور داشت صورت گرفته است. در هر حال ساعدالدوله، پسر سپهسالار تنکابنی یعنی دشمن جنگلیان از تهران به رشت آمده و به انقلابیون هوادار احسان پیشنهاد کرد که: «حاضر است اتباع و رعایای [خود در] تنکابن را مسلح کرده به پشتیبانی انقلاب به تهران حمله برد». (گیلک ۱۳۷۱: ۴۳۹). هر چند دیگران به این پیشنهاد وقعی ننهادند، ولی احسان الله خان این پیشنهاد را در چارچوب برنامه از پیش طراحی شده خود میدید و از آن استقبال کرد و با جمعآوری حدود سه هزار نفر از شرق گیلان به طرف مازندران حرکت کرد تا از طریق دره رودخانه هراز خود را سریعتر به تهران برساند. گویا به طور مشکوکی در ابتدا پیشرویهای اولیه به آسانی دست داده بود؛ اما گفته میشود ساعدالدوله، پسر سپهسالار تنکابنی به او خیانت کرده و قوای او را از پشت سر مورد حمله قرار داده و مسبب اصلی شکست او شده است. اسناد نویافته ای که مویسی پرسیتس از آرشیو محرمانه دولت شوروی در آذربایجان پس از فروپاشی شوروی یافته گویای این است که اورژنیکیدزه، گیگالو و نریمانف (صدر جمهوری آذربایجان) یعنی همان باکونشینان خارج از سیاستهای روز شوروی و بدون اطلاع چیچرین وزیر امور خارجه این کشور پیشنهاد حمله به تهران و حمایت از قوای احسان الله خان را به عهده داشتند. (پرسیتس، ۹۰:۱۳۷۹-۹۷)[۱]. در نتیجه روتشتین سفیر شوروی پس از اعتراض دولت ایران و شکایت از مداخله آذربایجان در حمایت از احسان الله خان، دستور اکید مبنی بر احتراز از حمایت ارتش سرخ از احسان الله خان را صادر میکند. بعدها «پس از شکست عملیات مازندران دفتر سیاسی حزب کمونیست روسیه سرانجام به شکست مداخله در ایران کاملاً پی برد و برای اولین بار اقدامات قطعی برای پایان دادن به تلاشهای خودسرانه مقامات گوناگون در باکو از جمله دفتر قفقاز کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه در ادامه مداخله نظامی امور ایران به عمل آورد». (همان). همین امر موجب شد تا بعداً در سوم اکتبر ۱۹۲۱ [۱۱ مهر ۱۳۰۰ پس از واقعه ملاسرا]، دفتر سیاسی حزب در جلسهای با شرکت لنین تروتسکی استالین، مولوتف و سایرین و با حضور اورژنیکیدزه ،چیچرین، رادک و دیگران تصمیم گرفت تا: «رفیق کیروف را مسئول [امر] نظارت ویژه بر اجرای صحیح تصمیم کند… از کوچک خان و عناصر نظیر او حمایت نکند و به ویژه اطمینان حاصل کند که هیچگونه قاچاق اسلحه و سایر اقلام [نظامی به ایران] صورت نمیگیرد. رفیق کیروف را شخصاً مسئول نظارت دقیق و مؤثر این [امر کند] و از او بخواهد تا در مورد این مسئله گزارشهای ماهانه ارائه دهد»[۲]. (پرسیتس (۱۳۷۹ (۹۷-۹۸).
منبع
ناصر عظیمی دو بخشری. جنبشی که به انقلاب تبدیل شد از مبارزه علیه اشغالگران تا تاسیس جمهوری در گیلان. رشت: انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان، ۱۳۹۹.
[۱] همان، پانویس پیچیدگی قضیه در این است که حیدرخان پس از شکست اقدامات خودسرانه احسان الله خان او را با موافقت دیگر اعضاء از کمیته پنج نفره انقلاب کنار گذاشت؛ درحالیکه میدانیم حیدرخان بدون تردید با نظر اورژنیکدزه و نریمانف صدر دولت آذربایجان به گیلان و به نزد کوچک خان آمده بود. محکوم کردن اقدامات احسان الله خان که گویا به دستور نریمانف و اورژنیکدزه به تهران حمله کرده بود و اسناد نو یافته نیز همین واقعیت را نشان میدهد، بر ابهام موضوع میافزاید و این نظر را تقویت میکند که کشتی گرچاکف احتمالاً نه برای جنگلیان که برای احسان الله خان ارسال شده بود!
[۲] همان، ۳۱۳ـ ۳۱۵.
انتهای پیام/