راوی: قربان صحرائی
دکتر وارطان اوحانسیان که هنگام خلع سلاح قزاقان ایران به کلی از هستی خود محروم شده و در گوشهای از منزل زیست میکرد و دارای حتی یک دینار عایدی نبود. بر طبق قرار کمیسیون جمعآوری اعانه از ارامنه مشمول پرداخت ۷۰۰ تومان اعانه گردید. چند مرتبه مبلغ فوق را از مشارالیه خواستند ولی او نتوانست بپردازد چون نه تنها تمام هستیاش را به يغما برده بودند، بلکه مریض در خانه افتاده بود.
کمیسیون برای اخذ وجه، دو نفر از سربازان را زیر نظر یک نفر وکیلباشی، مأمور جلب مشارالیه کرده بود. دکتر ۴۰ درجه تب داشت؛ ولی وکیلباشی وادارش میکرد همراه با سربازان در کمیسیون حاضر شود. من داخل شدم و از وکیلباشی خواهش کردم که بگذارد مریض بیچاره بخوابد و پس از شفا یافتن به خدمت میرسد و ضمانت هم نمودم؛ ولی وکیل باشی راضی نشد و گفت تا این شخص را با خودم نبرم از اینجا تکان نخواهم خورد.» فوراً نزد میرزا کوچک خان رفته و از قضیه مطلعش ساختم. او هم بیدرنگ با مداد روی کاغذ کوچکی حکمی نوشت و از کمیسیون خواست که مریض را تا روز شفا یافتن اذیت نکنند. [۱]
[۱] یقیکیان گریگور، شوروی و جنبش جنگل، ص۱۴۹
هنرمندان گرامی از داستانها و روایات قرار داده شده در سایت، میتوانید در ساخت اثر خود استفاده کنید. برای اطلاعات بیشتر به فراخوانهای هر رشته مراجعه کنید.
انتهای پیام/