راوی: قربان صحرائی
روزی که به اتفاق مرحوم میرزا به اشکلان رفتم. نامهای از قونسول انگلیس مقیم رشت رسید – المدرسیه – که ژنرال دنسترویل و کلنل استوکس میخواهند با شما ملاقات کنند، وقت و محل آن را تعیین فرمایند. مرحوم میرزا از ملاقات ایشان اکراه داشتند و نمیخواستند ملاقاتی حاصل شود پس از تبادل افکار و با زحمت حاضر شدند این ملاقات به عمل آید. بالاخره آتشگاه که یک فرسخی شهر رشت بود محل ملاقات تعیین شد. مرحوم میرزا به اتفاق مرحوم مظفرزاده و اینجانب[۱] برای ملاقات رفتیم. حضرات حاضر بودند – قبلاً از شهر لوازم پذیرایی و آشپز برای تهیه نهار آماده شده بود. در اول برخورد با مرحوم میرزا ژنرال دنسترویل به محض اینکه قیافه مرحوم میرزا را دید فوق العاده از قیافه او تمجید و او را به حضرت عیسی علیهالسلام تشبیه کرد. حقیقتا با صفای باطنی و حقیقی که ذاتی مرحوم میرزا بود، تشبیه او به حضرت عیسی علیهالسلام امری ساده بود. [۲]
[۱] سعدالله خان درویش
[۲] درويش، جهانگیر، خاطرات سعدالله خان درویش، ص ۹۴
هنرمندان گرامی از داستانها و روایات قرار داده شده در سایت، میتوانید در ساخت اثر خود استفاده کنید. برای اطلاعات بیشتر به فراخوانهای هر رشته مراجعه کنید.
انتهای پیام/