بنا بر گزارش عهدواره هنر و رسانه جنگل؛ سابقه مبارزاتی حیدرخان عمواوغلی در حنبش مشروطه و مبارزه در ایران بیسیار حائز اهمیت است. از این رو ورود او به گیلان و پیوستنش به جنبش حنگل دارای اهمیت زیادی است. در این بخش، روایت علت تأخیر حضور حیدرخان عمواوغلی از انتخاب رهبری حزب تا حضور در گیلان را با هم میخوانیم.
ناصر عظیمی دوبخشری در کتاب «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد؛ از مبارزه علیه اشغالگران تا تأسیس جمهوری در گیلان»، مینویسد: «پیداست چنانچه تنها از ذهنیت سیاسی پس از انقلاب جنگل در ایران فاصله گرفته و با فرهنگ سیاسی زمانه جنبش جنگل پیش از پیروزی و تجربه فرهنگ سیاسی بلشویسم در ایران یعنی با فرهنگ برخاسته از انقلاب مشروطه و اجتماعيون عاميون بیندیشیم، پذیرش عضویت حیدرخان در ارتش عثمانی نباید چندان دشوار باشد. در هر حال کشاکش و انتقادات درون حزب کمونیست ایران (عدالت) بین کمیته مرکزی اول به رهبری سلطانزاده و کمیته مرکزی دوم به رهبری حیدر عمو اوغلی، آمدن حیدرخان به گیلان را به تأخیر انداخت. از همینرو از زمان انتخاب او به رهبری حزب در پاییز ۱۲۹۹ تا حضور او در گیلان حدود نه ماه طول کشید. با این حال این غیبت طولانی و پررمز و راز او همانند غیبتش در کنگره انزلی و ماههای بعد از آن که نقطه عطف تاریخ انقلاب جنگل محسوب میشد، تاکنون به درستی روشن نشده است.
حیدرخان از شروع جنبش مشروطه همیشه در هر جایی در ایران که جنبش آزادیخواهی در میان بوده حضور داشته و فعال بوده است و غیبت او در ماههای اول انقلاب جنگل با دیدگاههای نزدیک به کوچک خان و به ویژه نفوذ و احترامی که در میان انقلابیون و آزادیخواهان ایرانی از هر گروه و دستهای پیدا کرده بود، ضایعهای محسوب میشد. چرا که او میتوانست چشم اسفندیار جنبش جنگل، یعنی موانع پیوند انقلاب جنگل با جنبش آزادیخواهی ایرانی را مرتفع نماید و در کنار کوچک خان، جنبش و انقلاب جنگل را از خصیصه محلی آن بیرون آورده و به آن یک وجهه سراسری، ملی و دموکراتیک بدهد و در نتیجه برای آن پشتیبانی ملی فراهم کند.
لازم است یادآوری کنیم که او به لحاظ سابقه مبارزاتی بسیار بیشتر از کوچک خان در جنبش مشروطه و مبارزه در ایران علیه استبداد شناخته شده بود. از این رو معتقدیم تأخیر ورود او به جنگل اثر منفی زیادی برجای گذاشت و به اعتقاد نویسنده از نظر زمانی و شرایط سیاسی داخلی و خارجی ورود حیدرخان به گیلان میتواند یک اشتباه تاریخی و بدون ارزیابی درست در تحلیل مشخص از شرایط مشخص باشد. وجه غمانگیز قضیه این است که این اشتباه از او بعید مینماید. خسرو شاکری معتقد است که: «بازگشت او به ایران [گیلان] به تصمیم دفتر قفقازی حزب کمونیست شوروی (بلشویک) مربوط است؛ یعنی دفتر کمونیستهای قفقازی که از جناح راست حزب کمونیست ایران [کمیته مرکزی دوم به رهبری حیدرخان] حمایت میکردند»[۱]. (شاکری، ۱۳۶۴ :۱۲). [۲]
منبع
ناصر عظیمی دو بخشری. جنبشی که به انقلاب تبدیل شد از مبارزه علیه اشغالگران تا تاسیس جمهوری در گیلان. رشت: انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان، ۱۳۹۹.
[۱] همان، ۲۸۰ـ۲۸۱.
[۲] همان، با نظر خسرو شاکری در خصوص نامیدن «جناح راست حزب کمونیست ایران» موافق نیستیم. بهتر است گفته شود «جناح میانهر و حزب کمونیست ایران» که حیدرخان رهبری آن را این زمان به عهده داشت.
انتهای پیام/