حمله به رشت پس از واقعه ملاسرا

دیدگاه یان کولارژ درباره حمله به رشت پس از واقعه ملاسرا

بنا بر گزارش عهدواره هنر و رسانه جنگل؛ چنان‌که می‌دانیم حمله به ملاسرا زمانی انجام گرفت که گفت‌وگوی صلح بین دولت و جنگلیان به میانجی‌گری روتشتین و اصرار او برای مصالحه با دولت ادامه داشت و نامه‌ها بدین منظور بین کوچک خان و سفیر شوروی که در آن زمان میانجی پرنفوذی بین انقلابیون محسوب می‌شد، ردو بدل می‌شد؛ اما بلافاصله پس از حمله به ملاسرا و دستگیری حیدرخان حمله‌ای دیگر به رشت؛ یعنی مقر اصلی حکومت بلشویکی که با آمدن حیدرخان به گیلان زیر نظر خالوقربان و حیدر عمو اوغلی اداره می شد، صورت گرفت. لازم است یادآوری کنیم که در این زمان احسان الله خان اداره بخش شرقی گیلان یعنی لاهیجان و لنگرود را به عهده داشت و حیدر و خالو رشت و انزلی را اداره می کردند. در این بخش، دیدگاه یان کولارژ درباره حمله به رشت پس از واقعه ملاسرا را با هم می‌خوانیم.

ناصر عظیمی دوبخشری در کتاب «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد؛ از مبارزه علیه اشغالگران تا تأسیس جمهوری در گیلان»، می‌نویسد: «چنان که دیدیم حسن خان آلیانی، هنگامی‌که نتوانست کوچک خان را راضی به حمله به ملاسرا نماید، خود به همراه فرماندهان نظامی جنگل حمله‌ای به ملاسرا و خانه‌ای که کمیته پنج نفره انقلاب در آن جلسه داشتند، ترتیب داد که منجر به کشته شدن سرخوش (یکی از اعضای کمیته) و دستگیری حیدر عمو اوغلی توسط میرزا احمد واقعی شد. اما پس از این واقعه بلافاصله حمله دیگری نیز به رشت سازمان داده شد، حمله‌ای که با توجه به تمام جوانب موضوع، نمی‌توان از منظر سیاسی و اهداف انقلاب جنگل برای آن معنی خاصی قائل شد».

در هر حال حمله به رشت بلافاصله پس از واقعه ملاسرا صورت گرفت. یان کولارژ (که پیش‌تر از او یاد کرده‌ایم) شرایط جنگی پس از حمله به رشت را به خوبی تصویر کرده است. او پس از اینکه از معرکهٔ جنگی که در ملاسرا با آن روبه‌رو شده بوده با گاری کرایه‌ای خود بیرون رفت و به صومعه سرا رسید گاریچی را مرخص کرد تا به رشت برگردد. اما او می‌گوید که گاریچی نمی‌توانست به رشت برگردد؛ زیرا او مجبور شد سه روز در این منطقه بماند. به خاطر جنگ بدون وقفه نمی‌توانست از جایش تکان بخورد». (کولارژ، ۱۳۸۴ : ۱۶۰). کولارژ که مسئول تعمیر و نگهداری اسلحه جنگلیان بود؛ حتی از فعال شدن شدید نظامی خود برای نخستین بار پس از ماه‌ها اقامت در جنگل خبر می‌دهد: «… روز بعد از واقعه [حمله به ملاسرا] فوراً به گوراب زرمیخ رفتم. حالا دیگر مرتب بین گوراب زرمیخ و کیش دره محل کارگاه تعمیر اسلحه جنگلیان در کنار خانه حسن خان در رفت‌وآمد بودم و گاهی به خط مقدم جبهه می رفتم و اسلحه سربازان را تعیین! [تعمیر] می‌کردم. از جنگل دائماً اسلحه بیرون می‌کشیدند و سریع آنها را تمیز کرده و به جبهه می‌فرستادند. مسلسل و نارنجک دستی به اینجا [گوراب زرمیخ] حمل می‌شد. توپ‌ها همگی از مدتی قبل در جای خود مستقر شده بودند. سلاح‌های از کار افتاده را بازرسی می‌کردم که بعد دسته‌بندی می‌شدند. آنهایی را که قابل تعمیر بودند به کیش دره می‌فرستادم و با تلفن به سر مکانیک [در کیش دره] می‌گفتم که چه باید بکند. آنها را پنج یا شش مجاهد روی شانه می‌گذاشتند، یا روی الاغ یا اسب محکم بسته و به کارگاه و بالعکس حمل می‌کردند». (کولارژ، ۱۳۸۴ : ۱۶۱).

پیداست که حمله‌کنندگان به رشت چه تدارکی برای این جنگ بی‌معنی دیده بودند. گویی قبل از حمله سردار سپه به جنگل می‌باید اسلحه و مهمات جنگلیان و انرژی نیروهای آن در راه دیگری تلف می‌شد، می‌توان پرسید آیا اسب چوبین «تروا»ی دیگری در تشکیلات جنگل تعبیه شده بود؟[۱]

 

منبع

ناصر عظیمی دو بخشری‏. جنبشی که به انقلاب تبدیل شد از مبارزه علیه اشغالگران تا تاسیس جمهوری در گیلان. رشت: انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان، ۱۳۹۹.

[۱] ‏همان، ۳۵۷ ـ ۳۵۸ .

 

انتهای پیام/