بنا بر گزارش عهدواره هنر و رسانه جنگل؛ در روز واقعه ملاسرا، محمدعلی گیلک بهعنوان یکی از شاهدان عینی، روایت خود را از این واقعه نقل کرده است. با هم این روایت را میخوانیم.
ناصر عظیمی دوبخشری در کتاب «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد؛ از مبارزه علیه اشغالگران تا تأسیس جمهوری در گیلان»، مینویسد: «اکنون با بررسی این چند نمونه از دیدگاههای پژوهشگران در مورد ملاسرا و دستگیری و مرگ حیدرخان، ببینیم شاهدان عینی و اسناد منتشره در این مورد چه گفتهاند. یکی از شاهدان مستقیم واقعۀ ملاسرا، محمدعلی گیلک (خمامی) بود. او که در دولت اول انقلاب جنگل به رهبری کوچک خان عنوان کمیسری فوائد عامه را داشت و از نزدیکان کوچک خان محسوب میشد، یکی از افرادی بود که به نمایندگی از طرف جنگلیها برای رایزنی کمیته پنج نفره ،انقلاب آن روز در خانه ملاسرا حضور داشت و خود شاهد تمام واقعهای بوده که در آن روز در آنجا اتفاق افتاد و برخلاف فخرایی، تمام وقایع را از نزدیک و به چشم خود دید او در کتاب خود مینویسد: «کمیته پنج نفری ]انقلاب[ در هر هفته یک روز در محل معروف به ملاسرا در یک فرسخونیمی جنوبغربی رشت در یک خانه دهاتی حاضر شده و آنجا مذاکرات لازمه را به عمل آورده و پس از ختم جلسه هر یک پیکار خود میرفتند. آخرین جلسه کمیته در روز پنجشنبه ۲۶ محرم الحرام سال ۱۳۴۰ هجری قمری [۷مهر ۱۳۰۰ خ] در محل مذکور تشکیل گردید. در آن روز حیدر عمو اوغلی خالو قربان با چند نفر از نفرات کُرد، سرخوش شاعر رشتی[۱] و سه نفر از افراد جنگل، (میرزا محمد کردمحلهای، آقاحسام و نویسنده [گیلک]) که هیچیک از جریان امر اطلاع نداشتند، حاضر شدند. مرحوم کوچک خان و میرزا محمدمهدی انشایی دو نفر از اعضای کمیته پنج نفری نیامده بودند. برای آنکه درجه سوءظن افراد وارد در انقلاب معلوم شود و مخصوصاً واضح گردد که چطور دو نفر رفیق نسبت به یکدیگر با روح عدم اعتماد مواجه میشدند، ناچار به ایراد این نکته مبادرت میورزد.
در آن روز، جمعی از افراد جنگل با هم از رشت حرکت کرده و با آنکه بعضی از آنها کموبیش به جریان واقعه آشنا بودند، معالوصف نهتنها موضوع را به رفقای سهگانه خود اظهار نکرده؛ بلکه لااقل آنها را از رفتن در خانه که باید در معرض جریان حوادث نامطلوبی واقع گردد، منع ننمودند. وقتی بعد از خاتمه قضایا، علت این امر پرسش شد، جواب دادند آنها نیز بیخبر بودهاند. به هر حال این طور استنباط میشد که سه نفر افراد جنگل برای آنکه رفع شبهه از سایرین به عمل آید، باید قربانی شوند.
یک ساعت به ظهر مانده بود حاضرین همه کسل و نمیدانستند برای چه میرزا دیر کرده است. هر یک در گوشهای دراز کشیده، مشغول صحبت کردن بودند. ناگهان صدای چند تیر بلند شد. کمکم باران گلوله به طرف خانه باریدن گرفت. از بروز این واقعه در هر یک از حاضرین حالت بهت پدید آمد. هیچکس نمیتوانست بفهمد موضوع چیست. تیر از کجا و برای چه این خانه را بمباردمان میکنند. در عرض چند دقیقه معلوم شد، خانه محاصره و تیر برای اهل خانه انداخته میشود. در این نقطه دو خانه پوشالی [خانه با شيروانی پوشیده از کاه برنج] به یکدیگر متصل و اطراف آن خالی و مملو از درخت بود. صدای تیر که به درب و دیوارخانه میخورد، کاملاً معلوم ولی اشخاصی که تیر میانداختند؛ دیده نمیشدند.
یکی بعد از دیگری خود را به زمین پرت کردند. مرحوم عمو اوغلی بدون آنکه به گلوله اعتناء کند یا اندکی فکر کرده و تصمیم بگیرد، طرفی از راه جنگل را انتخاب کرده و از همان طرف بنای دویدن گذاشت. وقتی جنگل را تمام کرده به جاده رسید، کنار جاده پُستی از افراد جنگل را مشاهده نمود، بازهم بدون آنکه فکر کند به طرف پُست رفت و از افراد پست اسب خواست تا به رشت برود. آنجا او را شناخته دستگیرش نمودند.[۲] خالو قربان و یک نفر کرد مسلح و سه نفر اعضاء جنگل در همان جا ماندند. این کردِ شجاع با نهایت متانت با موزری که داشت شروع به جنگ نمود و از جلو آمدن مهاجمین جلوگیری میکرد. افراد جنگل کوچکترین اسلحهای با خود نداشتند و در حالت بهت و حیرت بودند. زیرا از دو طرف به مرگ تهدید میشدند. سرخوش شاعر از این خانه به خانه دیگر فرار کرد و در آنجا در گوشهای خود را مخفی کرد. مهاجمین پس از یک ساعت تیرانداختن هر دو خانه را آتش زدند و این وقتی بود که محصورین فرار کرده بودند، فقط سرخوش به علت ماندن در خانه آتش گرفته بود و سوخت… خالو قربان سالماً از معرکه جان به در برد و چون راه را میدانست از بیراهه به رشت آمد». (گيلك، ۱۳۷۱: ۴۹۳ -۴۹۴).
در نقشه ۱.۹ موقعیت خانهای که افراد کمیته انقلاب در روستای ملاسرا در آن خانه مورد حمله قرار گرفتند، نشان داده شده است[۳].
نقشه ۱.۹. در این نقشه موقعیت روستای ملاسرا در نقشه کوچک بالا در غرب رودخانه پسیخان و نسبت به شهرهای رشت فومن و صومعه سرا نمایانده شده است موقعیت دقیق خانه مورد استفاده کمیته پنج نفره انقلاب به صورت شماتیک با توجه به جادههای امروزی و موقعیت دقیق آن نسبت به سه راهی ملاسرا نشان داده شده است. (ترسیم نقشه با استفاده از کار میدانی توسط نویسنده).[۴]
منبع
ناصر عظیمی دو بخشری. جنبشی که به انقلاب تبدیل شد از مبارزه علیه اشغالگران تا تاسیس جمهوری در گیلان. رشت: انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان، ۱۳۹۹.
[۱] همان، پانویس سرخوش شاعر فرهیخته رشتی، پس از برکناری احسانالله خان از کمیته پنچ نفره انقلاب، به جای او انتخاب شده بود. او از اعضای حزب کمونیست ایران محسوب میشد.
[۲] همان، پانویس اینکه حیدرخان پس از فرار به سمت پست جنگلیها برای گرفتن اسب مراجعت کرده، نشان میدهد که او حتی تصور نمیکرده بخشی از جنگلیها ممکن است دست به این حمله زده باشند.
[۳] همان، پانویس یادآوری کنیم که به گفته گیلک در میان سه جنگلی حاضر در این خانه، یعنی میرزا محمد کردمحلهای، [کاس] آقا حسام و محمد علی گیلک، کاس آقا حسام (خیاط)، یعنی دوست و همرزم سابق کوچک خان نیز در این خانه در موقع حمله حضور داشت که گیلک میگوید او هم از ماجرا خبر نداشت. کاس آقا حسام همان کسی است که حسن خان آلیانی و حمله کنندگان مدعی شدهاند که خبر توطئه از جانب حیدر را او به حسن خان آلیانی اطلاع داده است. (به این نکته باز خواهیم گشت).
[۴] همان.
انتهای پیام/