دکتر شاهپور آلیانی نوه حسن خان آلیانی

دیدگاه دکتر شاهپور آلیانی درباره واقعه ملاسرا

بنا بر گزارش عهدواره هنر و رسانه جنگل؛ دکتر شاهپور آلیانی نوه حسن خان آلیانی که با «میرزا احمد واقعی»، یکی از شاهدان ماجرا و منشی کوچک خان که این زمان توسط حسن خان، جانشین اسماعیل جنگلی شده بود، در این رابطه گفت‌و‌گو کرده است. او از کسانی بود که با حسن خان آلیانی در طراحی این حمله همدست بوده و خودش در دستگیری حیدرخان در همین واقعه نیز دخالت مستقیم داشته است، بنابراین روایت او می‌تواند بخشی از پازل این واقعه را تکمیل نماید.  در این بخش، این روایت را با هم می‌خوانیم.

ناصر عظیمی دوبخشری در کتاب «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد؛ از مبارزه علیه اشغالگران تا تأسیس جمهوری در گیلان»، می‌نویسد: «روایت نقل شده از  دکتر شاه\ور آلیانی [نوه حسن خان آلیانی] گویای این است که کوچک خان موافق حمله به خانه ملاسرا نبوده‌ است و از این رو سازماندهی و ابتکار عمل این جریان را حسن خان و برخی از عناصر افراطی دیگر در تشکیلات جنگل، به عهده داشته‌اند».

در هر حال به گفته او در واقعه ملاسرا همه چیز از یک گردهمایی در خانه حسن خان آلیانی آغاز می‌شود که گویا کشف توطئه‌ای را از طریق کاس آقا حسام (همان‌که همراه محمد علی گیلک به عنوان یکی از جنگلیان در خانه حضور داشت و گیلک تأکید می‌کند که از ماجرای حمله خبر نداشت)[۱] دریافته بودند. دکتر آلیانی این واقعه را از زبان میرزا احمد واقعی، کسی که در طراحی حمله شرکت داشت و دستگیرکننده حیدرخان عمو اوغلی بوده چنین نقل می‌کند: «کاس آقا [حسام] خیاط که دوست میرزا و جاسوس جنگلیان بود، خبر می‌دهد که حیدرخان نیت شومی در سر دارد و شرکت شما در این جلسه، برابر با نابودی همه شماست. میرزا به خبرهای کاس آقا خیاط اعتمادی نداشت و می‌گفت: «او به دو طرف می‌زند».

معین‌الرعایا [حسن خان آلیانی]،[سرانجام] میرزا و گائوک و تیمسار ثقفی و چند نفر دیگر را در منزل خود در «زیده»، [در آن زمان حسن خان از روستای کیش دره به زیده نقل‌مکان کرده بود که محلی‌ها به آن عمارت حسن خان می‌گفتند] گرد می‌آورد [و] جلسه‌ای تشکیل می‌دهد. این که نویسندگان نوشته‌اند این جلسه در فومن بوده، منظور همان زیده [فومنات] است. در این جلسه تصمیم مهمی گرفته نمی‌شود. زیرا میرزا به عکس‌العمل متقابل راضی نبود و معتقد بود ما شرکت نمی‌کنیم. [منظور کوچک خان این بوده که اگر اینکه می‌گویید، توطئه‌ای در میان است، بهتر است ما در جلسه ملاسرا شرکت نکنیم]. معین الرعایا [حسن خان آلیانی] به غافلگیر کردن آنان عقیده داشت. لذا بی‌مشورت میرزا و با صحبت پنهانی با گائوک و دیگران اقدام کرد. چون معتقد بود اگر حیدرخان در اینجا موفق نشود جای دیگر ضربه خود را خواهد زد و ما نباید این فرصت را به او بدهیم.[۲] اگر جلسات ما نیز مکرر گردد تا میرزا متقاعد شود، حیدرخان از قضیه آگاه می‌شود.

در پی این نظر، معین الرعایا و گائوک و گروهی دیگر به همراه آلیانی‌ها [این آلیانی‌ها همان افرادی هستند که کولارژ آنها را یک لشکر همراه حسن خان می‌نامد]، عصر روز پیش از جلسه [ملاسرا] به طرف ملاسرا حرکت می‌کنند و خود را در نزدیکی آن خانه در باغ توتی [که بعدها به باغ چای ارباب رفیعی معروف شد و تا امروز باقی مانده است] پنهان می‌کنند تا ببینند که نشانه‌های توطئه دیده می‌شود یا خیر. افراد مسلح بیشتری می‌آورند یا نه. اگر اوضاع عادی بود میرزا را فراخوانند و در جلسه شرکت کنند وگرنه پیش‌دستی نموده حمله برند و نیرنگ آن را به خودشان بازگردانند[۳]… پس از چندی افراد مسلح بسیاری [از طرف حیدرخان] گرد می‌آیند و سنگر می‌گیرند و همانند میدان جنگ خود را آماده می‌کنند. از اینجا به درستی گفتار خبردهنده [منظور کاس آقا حسام خیاط که در همان خانه حضور داشت]، پی می‌برند حیدرخان بر تعداد نگهبانان افزوده بود و به جای کُردها که با جنگلیان آشنا بودند و ممکن بود نجنگند، گروهی دیگر که احتمالاً لُرها بودند [را] اجیر کرده بود جنگلیان به سوی آنها حمله‌ور شدند و جنگی سخت درگرفت. تعدادی از افراد حیدرخان کشته و زخمی شدند و از جنگلیان نیز تعدادی زخمی گشتند. حیدرخان و خالو قربان از بالکن منزل پایین پریدند. سرخوش که درد کمر داشت خود را در داخل بخاری پنهان کرد وقتی که خانه را آتش زدند او همان جا سوخت». (میرزا احمد واقعی به نقل از آلیانی، ۱۳۷۵ :۱۵۰_۱۵۱) این روایتی است که میرزا احمد واقعی از واقعه ملاسرا، به عنوان یک شاهد عینی همدست حسن خان که خود در آن نقش داشته، برای شاهپور آلیانی تعریف کرده است. به گفته او، خالو قربان راه‌ها را خوب می‌شناخت و گریخت، اما حیدرخان در پسیخان دستگیر شد. دستگیری حیدرخان هم توسط او انجام شد.

واقعیت این است که این روایت با روایت‌های دیگر شاهدان عینی تفاوت‌های بسیار دارد. در مورد آوردن افراد مسلح توسط حیدرخان برای حمله به جنگلیان، نه گیلک و نه یان کولارژ  که در همان‌لحظه در محل حضور پیدا کرده بودند، هیچ کدام این موضوع را تأیید نمی‌کنند و گیلک فقط از یک کُرد مسلح [ ونه لر] در میان حاضران سخن گفته است. حضور کاس آقا حسام که گویا هشدار داده بود که حیدرخان قصد حمله به جنگلیان را در آن خانه دارد، به گفته محمدعلی گیلک خودش در میان گروه سه نفری جنگلیان در خانه ملاسر ا حضور داشت و باز به گفته گیلک از حمله به خانه بی‌خبر بود. اما میرزا احمد واقعی هیچ اشاره‌ای به حضور کاس آقا حسام در این خانه نمی‌کند. گویا اشاره به او در این خانه می‌تواند داستان‌سرایی او را دچار تناقض کند. خود شاهپور آلیانی نیز اشاره‌ای به حضور او در این خانه نمی کند و در خصوص اینکه چراکاس آقا حسام با وجود زنده ماندنش بیش از دو دهه پس از این واقعه چیزی در مورد این واقعه نگفته است، استدلال قابل قبولی ارانه نمی کند و می‌گوید که کاس آقا حسام می‌ترسیده که چیزی بگوید.[۴]

 

منبع

ناصر عظیمی دو بخشری‏. جنبشی که به انقلاب تبدیل شد از مبارزه علیه اشغالگران تا تاسیس جمهوری در گیلان. رشت: انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان، ۱۳۹۹.

[۱] ‏همان، پانویس اگر گفته طرفداران حسن خان، در مورد خبرچینی کاس آقا حسام درست بوده باشد، می‌توان پرسید که آیا او فقط عهده‌دار خبرچینی بوده و از عواقب این حمله و زمان و شکل آن بی‌خبر بوده است؟ در این مورد هنوز چیزی نمی‌دانیم.

[۲] ‏همان، پانویس این نکته را حسن خان آلیانی به فخرایی نیز گفته است و فخرایی هم بدون هیچ سندی آن را از حسن خان پذیرفته و از روی آن داستان‌سرایی کرده است.

[۳] ‏همان، پانویس میرزا احمد واقعی در اینجا به صراحت می‌گوید که کوچک خان نه فقط بی‌اطلاع بوده، بلکه آنان یک روز قبل به محل آمده و به گفته او قرار بوده اگر دیدند که خطری در میان نیست، کوچک خان را برای آمدن به جلسه مطلع نمایند.

[۴] ‏همان، ۳۳۸ – ۳۴۱.

 

انتهای پیام/