بنا بر گزارش عهدواره هنر و رسانه جنگل؛ تندرویهای افراطیون باعث بروز اقدامات جنونآمیزی شد که میرزا کوچک خان قبلاْ آنها را پیشبینی کرده بود. آوازه سیاسی میرزا کوچک خان و حیدر خان عمواوغلی در همه ایران پیچیده بود. همین امر باعث دشمنیهای فراوانی در داخل حکومت و نیروهای جدا شده از جنگل و سهمخواهی بعضی از جنگلیها شده بود. در این بخش، روایت دستگیری حیدر خان توسط میرزا احمد واقعی داماد حسن خان آلیانی را با هم میخوانیم.
ناصر عظیمی دوبخشری در کتاب «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد؛ از مبارزه علیه اشغالگران تا تأسیس جمهوری در گیلان»، مینویسد: «پس از دستگیری حیدرخان توسط میرزا احمد واقعی بلافاصله «آلیانی ها او را به زیده بردند که حتی میرزا فرصت صحبت با او را پیدا نکرد». (آلیانی، ۱۳۷۵: ۱۵). فراموش نمیکنیم که فخرایی بازهم به دلیل عدم نزدیکی با تشکیلات جنگل در این دوره و تنها بر اساس شنیدهها میگوید که حیدرخان را به کسما بردند و در آنجا چند روزی نگه داشتند و حیدرخان در ملاقاتی که با افراد داشته؛ جز دشنام به کوچک خان چیز دیگری نمیگفت». (فخرایی، ۳۶۹:۱۳۵۷). به باور نویسنده ]کتاب[ اینکه از قول کوچک خان نقل شده است که او مکرر گفته است، حیدرخان باید محاکمه شود، (حتی اگر این گفته درست نقل شده باشد) به هیچوجه تأیید اعمال به قول اسماعیل جنگلی «افراطیون جنگل» نبوده است. اگر این گفته کوچک خان را بدون توجه به متن و کانتکست واقعه و فضایی که افراطیون خلق کرده بودند، جدا کرده و تفسیر کنیم، بیتردید همین مفهوم از گفته های کوچک خان برداشت میشود. اما اگر به فضای جزمیت و خشونتی که افراطیون پیش و پس از واقعه ملاسرا به وجود آورده و به طرز ماهرانهای دامن زده بودند توجه کنیم و آن را در متن و کانتکست واقعه تفسیر و تبیین کنیم، این جمله کوچک خان بیتردید به این معنی خواهد بود که نباید به اقدامات جنون آمیز و خودسرانه درباره حیدرخان دست زد، بلکه لازم است که مطابق قانون به اتهام وارد شده به او در چارچوب موازین قضایی اقدام کرد. در آن فضای رعب و خشونت و کارزار نفرتانگیزی که امروزه به خوبی میدانیم و میشناسیم، افراطیون به طور آگاهانه و به منظور ایجاد شرایط نفرت و انتقامجویی بدوی و غیرمتمدنانه ترتیب داده بودند، فقط با چنین موضعی میشد به آرام کردن عناصر افراطی دست زد و از اقدام جنونآمیز و سریع جلوگیری به عمل آورد چنان که تا زمانی که کوچک خان زنده بود، کسی را جرئت دست زدن به جنایتی که پس از مرگش رخ داد، نبود. او دریافته بود که تنها شاید از این طریق بتوان رفتاری عقلانیتر را در آن فضای نفرت و جنون به جای رفتار افراطیون جایگزین کرد و ادعای آنان را به سنجش گرفت. به یاد بیاوریم دستگیری مفاخر الملک رئیس نظمیه و کفیل حاکم گیلان را زمانی که به کسما حمله کرد و بعد دستگیر شد و با وجود آن که او دشمنی خشن و بینزاکت و عاری از هر رفتار متمدنانه بود، بازهم کوچک خان در میان خشم و خروش مجاهدین جنگل که میخواستند او را در همان جا به قتل برسانند، دستور داد که او را در جایی زندانی کنند تا به طور شخصی به محاکمه او بپردازد. رویه او این بود که در چنین مواقعی که احساسات عوامانه غلبه میکرد، برای نجات متهم کاری انجام دهد. فخرایی در آن واقعه مینویسد که وقتی مفاخرالملک توسط کسی از مجاهدین؛ یعنی خواهر زاده حاج احمد کسمایی کشته شد و فخرایی نظر میدهد که احتمالاً حاج احمد کسمایی دستور قتل مفاخرالملک را داده بود، اضافه میکند که کوچک خان به غایت از کشته شدن او آزرده و غمگین شد. (پیشتر عین واقعه در جای خود نقل شده است).
در هر حال به نظر میرسد که کوچک خان رفتار جنونآمیزی را که بعدها اتفاق افتاد، پیشبینی کرده بود. یادآوری کنیم که در میان تمام طرفهای اصلی این واقعه، به ویژه در تشکیلات جنگلیها تنها کوچک خان و حیدر عمو اوغلی دارای سابقه و وجوه مشترک مبارزاتی از انقلاب مشروطه تا آن زمان بودند. از این رو در آن زمان نام و آوازه آنها برای هر انگیزش سیاسی در سراسر ایران کافی بود. آن دو بر خلاف دیگران عمیقاً آرمانخواه و برای بهروزی مردم دنیایی بهتر و پیشرفت ایران پای به میدان گذاشته بودند و به صداقت راه خود به جد اعتقاد داشتند، در حالی که به مقاصد آرمانخواهی طرفهای دیگر درگیر در این ماجرا نمیتوان چندان مطمئن بود. از این رو موضع کوچکخان در این واقعه با وجود اینکه به نظر میرسد، نفوذ و اقتدارش در اواخر انقلاب جنگل در اثر بالا آمدن افراطیون در درون تشکیلات جنگل بیش از هر زمانی تحلیل رفته بود، قابل درک است. با این حال باید همواره این سؤال را پرسید که چرا کوچک خان به طور کامل خود را از این واقعه کنار نکشیده یا در مقابل آن نایستاده است؟[۱]
منبع
ناصر عظیمی دو بخشری. جنبشی که به انقلاب تبدیل شد از مبارزه علیه اشغالگران تا تاسیس جمهوری در گیلان. رشت: انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان، ۱۳۹۹.
[۱] همان، ۳۵۱ ـ ۳۵۳.
انتهای پیام/