ابراهیم فخرایی

خلاهای روایت فخرایی و گیلک از واقعه ملاسرا

بنا بر گزارش عهدواره هنر و رسانه جنگل؛ برای پی بردن به اصل واقعه ملاسرا لازم است خلاهای روایتی مختلف بررسی شود. در این بخش به بررسی خلاهای رایت ابراهیم فخرایی و محمدعلی گلیک درباره این واقعه می‌پردازیم.بهتر است بدانیم که اطلاعات یاران رشتی کوچک خان و از جمله فخرایی پس از انتقال مقر اصلی تشکیلات جنگل به زیده و آلیان از درون تشکیلات و به ویژه تصمیماتی که در نشست‌های رهبران آن پس از پیروزی انقلاب جنگل در این ناحیه اتخاذ می‌شد، دست کم در بسیاری موارد دست اول نبود؛ زیرا به دلیل موانعی که حسن خان آلیانی در پیش پای آنها گذاشته بود، آنها به درون این تشکیلات دسترسی نداشتند. این بخش را با هم می‌خوانیم.

ناصر عظیمی دوبخشری در کتاب «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد؛ از مبارزه علیه اشغالگران تا تأسیس جمهوری در گیلان»، می‌نویسد: «تاکنون در مورد رابطه بین واقعه ملاسرا و کوچک خان هواداران و مخالفان ایدئولوژیک او مواضع گوناگون و اغلب درون ایدئولوژیک متفاوتی اتخاذ کرده‌اند و به نظر می‌رسد، کمتر برای هدف پژوهش بی طرفانه و کشف حقیقت، کوششی به عمل آمده باشد. این مواضع و گفتمان برساخته بیشتر بر دو خبری استوار بود که فخرایی در کتاب سردار جنگل آورده، که تقریباً تنها منبع مربوط به جنبش و انقلاب جنگل پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران محسوب می‌شد.[۱] فخرایی می‌گوید که با حسن خان آلیانی مصاحبه کرده است و او گفته است که «چنانچه ما به این کار [حمله به خانه ملاسرا] دست نمی‌زدیم آنها، یعنی عمواوغلی و احسان و خالو و دیگران سبقت می‌کردند و مانند دفعه پیش یا همه ماها را می کشتند یا به خفت و خواری همه را به زنجیر می‌کشیدند». (فخرایی، ۱۳۵۷ ۴۲۰). فخرایی همچنین در جایی دیگر از کتاب سردار جنگل می‌نویسد: «مکرر از میرزا شنیده شد که می‌گفت باید عمواوغلی را محاکمه کرد». (همان: ۳۶۹). این دو مطلب به اندازه کافی در شرایط بی‌خبری به جزئیات در فضای پیش از انقلاب ۱۳۵۷ و بدون توجه به اختلافات درون تشکیلات جنگل و فضایی که پس از حمله به خانه ملاسرا خلق شده بود و در واقع بدون کانتکست یا متن حادثه، می‌تواند به این نتیجه کلی بیانجامد که جنگلی ها به صورت کلیتی یکپارچه و متحد به رهبری کوچک خان، تصمیم به دستگیری و کشتن حیدر عمو اوغلی گرفته بودند و البته این نتیجه گیری به غایت نادرست است. در این زمینه درنگ بیشتری می‌کنیم و دلایل خود را ارائه می‌دهیم:

گفتیم که اطلاعات یاران رشتی کوچک خان و از جمله فخرایی پس از انتقال مقر اصلی تشکیلات جنگل به زیده و آلیان از درون تشکیلات و به ویژه تصمیماتی که در نشست‌های رهبران آن پس از پیروزی انقلاب جنگل در این ناحیه اتخاذ می‌شد، دست کم در بسیاری موارد دست اول نبود؛ زیرا به دلیل موانعی که حسن خان آلیانی در پیش پای آنها گذاشته بود. آنها به درون این تشکیلات دسترسی نداشتند. به ویژه از زمانی که میرزا احمد واقعی با برنامه‌ریزی حسن خان به عنوان منشی کوچک خان، جای خواهر زاده او اسماعیل جنگلی را گرفت، دسترسی به اطلاعات درون تشکیلات جنگل برای آنها بسیار دشوارتر شده بود. به نظر میرسد که این تغییر نیز از روی یک برنامه انجام شده بود در هر حال روایت واقعه مهم ملاسرا از جانب فخرایی یکی از این دلایل می‌تواند باشد که فخرایی آن را در مصاحبه با حسن خان آلیانی و به صورت خبری دست دوم نقل می‌کند و در کمال شگفتی، خود مطلب قابل توجهی به آن نمی‌افزاید و در عوض بر اساس همان گفته حسن خان که بعدها از جانب میرزا احمد واقعی نیز نقل شده به داستان‌سرایی از شنیده‌های افواهی دیگران بسنده می‌کند و از افرادی که در زمان نوشتن کتابش در آلیان و زیده و رشت در ماجرای ملاسرا به طور مستقیم دخالت داشتند و می‌توانستند روایت‌های دقیق‌تری به دست دهند؛ هیچ تحقیق عملی و میدانی به عمل نیاورده است. حتی او از کاس آقا حسام که از دوستان و آشنایان او بود و سال‌ها بعد از این واقعه زنده بود، نیز هیچ خبر و نظری نقل نمی‌کند. در نتیجه امروز ما مجبوریم تا روایت این افراد را تنها از یک منبع یعنی شاهپور آلیانی بشنویم، و این در حالی است که فخرایی مدعی است که از همراهان و نزدیکان کوچک خان بوده است. محمد علی گیلک هم که تنها ناظر واقعه است و در کتاب خود درباره علل این واقعه، به ویژه تصمیماتی که در جلسات تشکیلات جنگل در زیده گرفته شد و به این واقعه شکل داد، تقریباً هیچ چیزی به ما نمی گوید و تا حدودی همان گفته‌های فخرایی را تکرار می‌کند. گیلک حتی هنگامی که به دنبال کشف حقیقت ماجراست؛ تنها به این اکتفا می‌کند که وقتی بعد از خاتمه قضایا علت این امر پرسش شد جواب دادند آنها نیز بی‌خبر بوده‌اند. به هر حال این طور استنباط می‌شد که سه نفر افراد جنگل برای آنکه رفع شبهه از سایرین به عمل آید، باید قربانی شوند. به عبارت دیگر گیلک به عنوان یکی از مهم ترین شخصیت‌های جنگلیان در نشست کمیته پنج نفره انقلاب در ملاسرا، هیچ اطلاعی از آن سوی داستان نداشت و کسانی که او را از رشت راهی این خانه کرده بودند نیز به او گفته‌اند که هیچ اطلاعی از ماجرای حمله به خانه نداشتند. حتی به گفته گیلک کاس آقا حسام نیز که همراه گیلک بوده از حمله باخبر نبوده است. چیزی که مشخص است همه چیز از یک اقدام سری در زیده سازماندهی شده بود. بنابراین می‌توان گفت که یاران رشتی کوچک خان در تصمیمات اصلی این روزها هیچ نقش مهمی بازی نمی‌کردند، زیرا به طور کلی آنها را به زیده و آلیان راه نمی‌دادند یا خود آنان تمایلی به حضور در متن تشکیلات جنگل در آلیان و زیده که این زمان مهم‌ترین تصمیمات را از جانب جنگلی‌ها می‌گرفت، نداشتند .همین بی‌خبری می‌توانست به گمانه‌زنی‌های گوناگون و گاه بی‌پروا در نوشته‌های این نویسندگان دامن زده باشد.

چنان‌که پیش‌تر گفته شد، منبع اصلی نوشته فخرایی، حسن خان آلیانی بوده است، اما حسن خان تمام داستان را به فخرایی نگفته و یا گفته ولی فخرایی آن را نقل نکرده است. در هر حال به نظر می‌رسد روایتی که دکتر شاهپور آلیانی از واقعه به نقل از میرزا احمد واقعی ارائه می‌کند، از صداقت بیشتری برخوردار است. یادآوری کنیم که او علاوه بر اینکه نوه حسن خان است، منابع او برای نوشتن کتاب نیز همگی دست اول و از کسانی بوده است که به طور مستقیم در رابطه با تشکیلات جنگل بوده‌اند و او آنها را در صفحه دوازده کتاب خود به طور کامل معرفی کرده است. همچنین او در خانواده‌ای بزرگ شد که مادر او همسر میرزا نعمت الله یکی از فرماندهان خوش‌نام جنگلی از قوم آلیان بود که تا آخرین لحظه زندگی در کنار کوچک خان وفادارانه باقی ماند. (به این نکته بازخواهیم گشت). در نتیجه او به منابع دست اول بسیار نزدیک بوده است. بخشی از روایتی که دکتر آلیانی از واقعه ملاسرا ارائه کرده، ذکر شد و نیازی به تکرار مجدد آن نیست، اما تأکید بر برخی نکات آن در این بخش روشن کننده است.[۲]

 

منبع

ناصر عظیمی دو بخشری‏. جنبشی که به انقلاب تبدیل شد از مبارزه علیه اشغالگران تا تاسیس جمهوری در گیلان. رشت: انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان، ۱۳۹۹.

[۱] ‏همان، پانویس در مورد نظر سلطانزاده که خیلی پیش از فخرایی انتشار یافته بود، به دلیل عدم انتشار آن در ایران و ترجمه نشدن کتاب او به نظر می‌رسد، در ایران انعکاس زیادی نداشته است. البته غیر از فخرایی دیگران هم در این مورد مطالبی گفته‌اند که شباهت زیادی با نظرات کلی و بدون مأخذ سلطانزاده داشته است.

[۲] ‏همان، ۳۴۵ـ ۳۴۷.

 

انتهای پیام/