لنین

تزهای حیدرخان عمواوغلی و نامه‌های لنین

بنا بر گزارش عهدواره هنر و رسانه جنگل؛ لنین در نامه خود به رفقای حزبی در جمهوری های قفقاز یعنی جمهوری‌های شوروی ،آذربایجان ، گرجستان و ارمنستان که آن را در فروردین ۱۳۰۰ (مارس ۱۹۲۱) ارسال کرد، تزهایی را مطرح می‌کرد که تقریباً به طور کامل با تزهای حیدرخان درباره انقلاب جنگل سازگاری داشت و برعکس در مقابل تزهای سلطانزاده و حتی خود لنین در گذشته بود. در این بخش، روایت تزهای حیدرخان عمواوغلی و نامه‌های لنین را با هم می‌خوانیم.

ناصر عظیمی دوبخشری در کتاب «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد؛ از مبارزه علیه اشغالگران تا تأسیس جمهوری در گیلان»، می‌نویسد: «می‌دانیم که حیدرخان با وجود همه اختلاف نظرهایی که در درون حزب تحت رهبری او درباره انقلاب جنگل و نحوه عمل بلشویک‌ها وجود داشت، برای آمدن به ایران مردد بود و به‌همین دلیل تنها یک‌سال پس از پیروزی این انقلاب بود که پا به گیلان گذاشت. اگر انتصاب او به رهبری حزب را در مهر و آبان ۱۲۹۹ خورشیدی فرض کنیم، بازهم آمدن او پس از آنکه رهبری حزب کمونیست را به عهده گرفته بود تا آمدنش به گیلان بیش از شش ماه طول کشید. او درباره مواضع بلشویک‌ها در انقلاب جنگل از همان ابتدا راه و رسم متفاوتی پیشنهاد می‌کرد. تجارب او از زندگی طولانی در ایران و به ‌ویژه فعالیت در انقلاب مشروطه، شناخت دقیق‌تری از روحیات و خواسته‌های مردم ایران به او می‌داد. تردیدهای حیدر عمو اوغلی برای آمدن به گیلان و در پیش گرفتن راه و رسم جدید در مقابل جنگلی‌ها پس از ارسال نامه‌ای که لنین برای سران جمهوری‌های قفقاز در فروردین ۱۳۰۰ خورشیدی فرستاد که پس از شکست کامل تزهای لنینی سلطانزاده در انقلاب جنگل بود، احتمالاً باید نقش مهمی در فائق آمدن حیدرخان بر تردیدهایش داشته باشد؛ زیرا لنین در نامه خود به رفقای حزبی در جمهوری های قفقاز یعنی جمهوری‌های شوروی ،آذربایجان ، گرجستان و ارمنستان که آن را در فروردین ۱۳۰۰ (مارس ۱۹۲۱) ارسال کرد، تزهایی را مطرح می‌کرد که تقریباً به طور کامل با تزهای حیدرخان درباره انقلاب جنگل سازگاری داشت و برعکس در مقابل تزهای سلطانزاده و حتی خود لنین در گذشته بود. در این نامه لنین حالا به آنها توصیه می‌کرد که از تجربه شوروی در سالهای ۱۹۱۷ – ۱۹۲۰ درس بگیرند و تاکتیک‌های حزب بلشویک روسیه را گرته‌برداری نکنند و نسبت به خرده بورژوازی روشنفکران و دهقانان و حتی کشورهای سرمایه‌داری آن‌گونه برخورد نکنند که جمهوری شوروی روسیه در سالهای بین ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰ یعنی دوران کمونیسم جنگی در پیش گرفته بود. او به صراحت نوشت که: «باید نسبت به خرده بورژوازی و روشنفکران و به ویژه نسبت به دهقانان نرمش و احتیاط و گذشت بیشتری داشت باید به لحاظ اقتصادی از کشورهای سرمایه‌داری باختر، انواع وسائل و به نحوی مجدانه و فوری در مورد امتیازات و مبادله کالا استفاده کرد… ما نخستین شکاف را در پیکر سرمایه‌داری جهانی ایجاد می‌نمودیم این شکاف ایجاد شد… رفقای کمونیست! شما دیگر نباید این شکاف را ایجاد نمایید؛ بلکه باید بتوانید با احتیاط زیاد و به شیوه‌ای سیستماتیک چیز تازه‌ای ایجاد کنید و در این مورد از شرایط بین المللی سودمندی که در سال ۱۹۲۱ برای شما وجود دارد استفاده نمائید. هم اروپا و هم تمام جهان در سال ۱۹۲۱ دیگر آن نیست که در سال ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ بود». حالا او پس از تجارب خون‌بار در شوروی و  به‌ویژه پس از قیام کرونشتات در زمستان ۱۹۲۱ (زمستان ۱۲۹۹) و در شرایط جدیدی که دولت شوروی در آن قرار داشت، حتی به رفقای حزبی خود در قفقاز توصیه می‌کرد که نباید تاکتیک‌های حزب بلشویک روسی را گرته‌برداری کنند: «باید تاکتیک ما را تقلید نکرد، بلکه بالاستقلال درباره علل و ویژگی آن شرایط و نتایج آن تعمق ورزید و در مورد خود نص این تاکتیک را نه بلکه روح آن، مفهوم آن و درس‌های ناشی از تجربیات ۱۹۱۷-۱۹۲۰ را به کار بست. از لحاظ اقتصادی فوراً باید به مبادله کالا با خارجه یعنی کشورهای سرمایه‌داری پرداخت و در این مورد خست نورزید. [چه باک] بگذار ده‌ها میلیون از گرانبهاترین مواد معدنی نصیب این کشورها گردد».[۱] (لنین بی‌تا ۷۹۷-۷۹۸؛ تأکید از ماست).

 

منبع

ناصر عظیمی دو بخشری‏. جنبشی که به انقلاب تبدیل شد از مبارزه علیه اشغالگران تا تاسیس جمهوری در گیلان. رشت: انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان، ۱۳۹۹.

[۱] ‏همان، ۲۹۰ ـ۲۹۲ .

 

انتهای پیام/