بنا بر گزارش عهدواره هنر و رسانه جنگل؛ یان کولارژ در کتاب خاطرات خود دلایل مطرح میکند که اقدامات کاراگارتلی و شوتیخین در داخل کشتی اقدامی کودتاگرانه و در حمایت از کوچک خان بوده را طبیعی جلوه دهد. به احتمال زیاد آنان بعد از آگاهی از اینکه باید وسایل و سربازان کشتی را تحویل حزب کمونیست ایران و احسان الله خان بدهند، تصمیم خود را گرفته بودند. در این بخش، روایت ارتباط کاراگارتلی و میرزا کوچک را با هم میخوانیم.
ناصر عظیمی دوبخشری در کتاب «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد؛ از مبارزه علیه اشغالگران تا تأسیس جمهوری در گیلان»، مینویسد: «به نظر میرسد قبلاً بین کاراگارتلی و کوچک خان ارتباطی وجود داشته است. چون کولارژ مینویسد: «احساس کردم که کاراگارتلی با کوچک خان از قبل قراری گذاشته بود». (همان ۱۲۹). او ادامه میدهد که وقتی کشتی به بندر نرگستان رسید «پس از مدت کوتاهی کرجی ها که قایقهای با کف پهن و برای کشتیرانی در رودخانه مناسب هستند از نرگستان وارد شدند. اسلحهها و مهمات از کشتی ما بار کرجی ها شدند…. نزدیکیهای شب خبر رسید که میرزا کوچک خان به همراه فرماندهان خود می آید… ساعت نه صبح فردا بازدید رسمی و رژه ما در برابر مقر فرماندهی (کوچک خان) شروع شد که بر ایرانی ها تأثیر فراوانی گذاشت [زیرا] نیروی کمکی ما با نهصد تا هزار سرباز واقعی؛ یعنی همان لشکری که کولارژ پیشتر از تشکیل آن در باکو سخن گفته بود، چند توپ کوهستانی مسلسل و مقدار زیادی فشنگ آشپزخانه صحرایی و غیره برای انقلابیون جنگل ارزش بسیاری داشت. چندی بعد که وسایل آنها را دیدم متوجه شدم که چقدر برایشان گرانبها هستیم. پس از مراسم سان و رژه، مهمانی کوچکی برپا شد و در پایان به گوراب زرمیخ محلی که سربازان میبایستی در آن اسکان داده می شدند رفتیم… در نرگستان کوچک خان به رسم هدیه به غیر از چیزهای دیگر، اسب زیبایی به من داده». (همان ۱۳۸۴ :۱۳۰-۱۳۱؛ تأکید از ماست). در نقشه ۱.۸ مسیر کشتی گرچاکف در انزلی و رفتش به بندر نرگستان نمایانده شده است؛
نقشه ۱.۸. مسیر ورود کشتی گرجاکف به قلمرو حاکمیت کوچک خان در فومنات از طریق
نرگستان در ۲۴ خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی
یادآوری کنیم که در آن زمان بر خلاف امروز کشتیهای کوچک و قایقها تا میدان مرکزی روستای نرگستان پیش میآمدند؛ زیرا سطح آب دریای خزر به گفته صادق مهرنوش «پنج متر بلندتر از سطح فعلی [احتمالاً دهه ۱۳۴۰] بود».(مهرنوش، ۱۳۹۸: ۳۸۷). نقشه توسط نویسنده با استفاده از خاطرات یان کولارژ و کار میدانی در روستای نرگستان تهیه شده است.
این که کوچک خان از موضوع باخبر بوده، میتواند صحیح باشد و برگزاری رژه در صبح فردای ورود آنها نشان از آمادگی قبلی کوچک خان داشت، ولی طناب پیج شدن حیدرخان و فومف در کشتی و سپس مصادره اسلحه و مهمات کشتی و همچنین انتقال سربازان کشتی به گوراب زرمیخ هنوز هم با وجود شواهدی که در بالا ارائه شد، میتواند قابل تأمل باشد. بهویژهاینکه پس از آن در هیچ سندی حتی یک شکایت شفاهی هم از طرف حیدرخان یا طرفداران حزب عدالت و حتی دولت احسان الله خان در این رابطه از کوچک خان مشاهده نشده است. پایان ماجرا نیز قابل تأمل است: «در صومعهسرا پس از مشورت کوتاهی در مورد سرنوشت زندانیان کشتی گرچاکف[۱]، تصمیم گرفته شد همه آزاد شوند. حیدرخان به رشت رفت که در آن زمان کمونیستی بود و فومف در جنگل باقی ماند تا راههای نزدیکی کوچک خان را با حزب کمونیست ایران هموار کند. زندانیان زیر عرشه کشتی تقریباً همگی از راه انزلی به باکو باز گشتند». (کولارژ، ۱۳۸۴ : ۱۳۲).
پرسشهای اساسی در اینجا این است که آیا ممکن است حیدرخان و فومف در همکاری با کاراگارتلی پروژه کمک به احسان الله خان را تغییر داده باشند؟ آیا ممکن است در اصل این کمک برای کوچک خان بوده و ماجرا از اساس در باکو به صورت ساختگی تنظیم شده بود؟ آیا حیدرخان خودش بدون اطلاع باکونشینان به تغییر برنامه اقدام کرده و به صورت ساختگی سناریوی این اقدامات را در بین راه تدوین کرده است؟ آیا عدم اعتراض احسان الله خان و حیدرخان و حزب کمونیست ایران به این اقدام کاراگارتلی در چارچوب سیاستهای جدید دولت مرکزی شوروی و برای عدم رسوایی با کونشینان موضوعیتی نداشته است؟
باتوجه به اینکه حسن خان آلیانی (کیشدره ای) در این زمان مسئولیت مهمی در ارتباط با اسرار نظامی در تشکیلات جنگل به عهده داشت، یان کولارژ میگوید که خودش یعنی مهمترین تکنیسین تعمیر و نگهداری اسلحهها در این هیئت، نزد حسن خان کیش درهای به زیده و کیش دره رفته که سه فرسخ از اردوی اصلی فاصله داشت و کارگاه تعمیر اسلحه خود را در دل جنگلهای کنار خانه حسن خان برپا کرده است. (کولارژ : ۱۳۷) بهعبارت دیگر این کارگاه به دورترین نقطه قلمرو جنگلیان در کنار خانه حسن خان و زیر نظر او استقرار مییابد و از کسما و گوراب زرمیخ که به رشت و انزلی نزدیکتر بوده دور میشود. کولارژ مینویسد که در این کارگاه خنجر و سرنیزه میساخته و اسلحه و مهمات را تعمیر میکرده است. او همچنین مینویسد که همراه او در کارگاه چندین مکانیک از باکو یک روس و بقیه تاتارهای آذربایجانی بودند و میرزا جعفر یعنی منشی حسن خان آلیانی نیز چند نفر ایرانی را در اختیار او گذاشته بود که کارهای ساده را انجام میدادند وسایل این کارگاه را او موتورها، ماشین تراش، مته، کوره آهنگری صحرایی قابل حمل و انواع ابزار دیگر نام میبرد. (همان: ۱۴۵).
چنانکه پیداست به ویژه در خصوص برخورد حیدرخان و فومف و رفتاری که بعداً آنها در ارتباط با کوچک خان در پیش گرفتند، ابهامهاتی در میان است و هنوز لازم است پژوهش موردی مشخصی صورت گیرد. یادآوری میشود که در این زمان، تعمداً شایعاتی احتمالا پس از برملاء شدن ماجرا توسط دولت وقت آذربایجان سرِ زبانها افتاد که گویا حیدرخان خودسرانه و بدون آگاهی دولت شوروی و از طریق یک راهزنی دریایی دست به این کار زده است. به نظر میرسد پس از اینکه دولت آذربایجان در مقابل یک عمل انجام شده، قرار گرفت. این شایعه میتوانست معنی دار بوده و دولت آذربایجان و همین طور دولت شوروی را که سفیرش به تازگی و با دشواری زیاد توسط دولت ایران در تهران پذیرفته شده بود و توافق نامۀ دوستی با ایران در کشاکش با دولت قوام هنوز روی میز قرار داشت از این ماجرا برکنار نگه دارد. در هر حال مهم این است که حیدرخان در اواخر خرداد ۱۲۹۹ خورشیدی با یک کشتی ابزار جنگی و حدود هشتصد تا هزار نفر نیروی تازه نفس به جنگل پیش کوچک خان آمده و قصد داشت تا مسائل پیش آمده بین دو جناح از انقلاب جنگل را حل نماید تا شاید بتواند اهداف این انقلاب را محقق سازد.[۲]
منبع
ناصر عظیمی دو بخشری. جنبشی که به انقلاب تبدیل شد از مبارزه علیه اشغالگران تا تاسیس جمهوری در گیلان. رشت: انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان، ۱۳۹۹.
[۱] همان، پانویس کولارژ میگوید که آنها مخالف اقدام کاراگارتلی بودند و تعداد آنها حدود چهل نفر بوده است. (۱۳۸۴: ۱۲۹).
[۲] همان، ۳۰۶ ـ ۳۰۹.
انتهای پیام/