اختلاف حاجی احمد کسمایی و میرزا کوچک خان

بعد از خاتمه‌ی صلح در طالش، میرزا کوچک خان با سایر رؤسا مراجعت نمود. شب را در ضیابر بودیم و فردا به گوراب‌زرمخ آمدیم. بعد از ورود به اداره‌ی مرکزی، به رشت برگشتم و چند روزی در رشت بودم. تا آن‌که یک روز که در دکّان میرزا محمود سیگاری بودم. نایب رضاخان آمد و گفت که از طرف میرزا کوچک خان، مأموریت دارم شما را به گوراب‌زرمخ ببرم. فردای آن روز به اتفاق ایشان به اداره‌ی نظام ملّی گوراب‌زرمخ رفتیم. در این ایّام، میرزا کوچک خان، صلاح دانست که به تمام حدود و مناطق نفوذ خود، پستی نظامی برای امنیت و راحتی اهالی، اعزام دارد. مهدی‌قلی‌خان نایب اوّل که از جوان‌های وطن‌پرست و آزادی‌خواه بود، به فرماندهی رسد[1] اول پیاده‌نظام انتخاب گردید و با نود و چهار نفر و چند صاحب‌منصب دیگر از منطقه‌ی جمعه‌بازار الى حدود فومنات و از مغرب الی گوراب‌زرمخ، پست‌های نظامی برقرار نمود. اهالی از این جوان‌های غیرتمند که جان‌فشانی کرده و خدمات شایانی از خود نشان داده بودند، بسیار راضی بودند. نایب‌رضاخان نیز به فرماندهی رسد دوم انتخاب شد و با عدّه و صاحب‌منصبان خود حرکت نمود و از فومن و گشت‌رودخان[2] شفت و از مغرب فومن الی علی گوراب لولمان[3] پُست گذاشت. اسباب راحتی رعایا فراهم شد. شاپورخان نایب به فرماندهی رســد ســوم انتخاب شد و با عدّه و صاحب‌منصبان خود از گوراب‌زرمـخ الــى مهـویزان[4] تازه‌آباد و از شمال گوراب‌زرمخ الی پیرسرا[5] و مناره‌بازار[6] پُست گذاشت.

پست‌ها هر روز راپُرت کارهای خود را به اداره‌ی نظام ارسال می‌کردند و وضع ادارات جنگل از هر نقطه نظر، کاملاً مرتب بود و از هر یک از ولایات، مرتباً عشریه وصول می‌شد و تمام عایدات در صندوق حاجی احمد در کسما بود و میرزا کوچک خان ابداً در آن دخالت نمی‌کرد. در اوّل هر برج از کسما، مواجب ادارات داده می‌شد. گرچه تمام این اساس به وجود میرزا کوچک خان بستگی داشت، ولی ایشان به خاطر نیک‌نامی و وطن‌پرستی، چون شخصی فدایی بود و طالب جاه و جلال و ثروت نبود، برای خود، حقوقی در نظر نگرفته بود. بعد از تغییر کابینه در تهران که [در آن] وثوق‌الدوله، رئيس‌الوزرا شد. مردم مغرض و وطن‌فروشی با دست [اندر کاری] انگلیسی‌ها در صدد برآمدنــد کـه بـیـن رؤسای جنگل، نفاق بیفکنند تا این اتّحاد، بر هم بخورد. عاقبت، چنین شد و بین حاجی احمد کسمایی و میرزا کوچک خان ضدیّت و اختلاف افتاد و حاجی احمد به حرف‌های منافقین توجه نموده و با میرزا کوچک خان ترک رابطه نمود و کلّیه‌ی عايدات جنگل را ضبط نمود و از آن پس، یک شاهی برای اداره‌ی نظام نمی داد. در میان کارکنان جنگل نیز جدایی پیدا شد. عدّه‌ای با حاجی احمد و عدّه‌ای دیگر با میرزا کوچک خان همراه شدند. کسانی که طالب عنوان و ثروت بودند با حاجی احمد کسمایی و کسانی که طالب حقیقت بودند، با میرزا کوچک خان همراه شدند و کار به جایی رسید که اداره ی نظام ملّی قادر نشد مخارج خود را به خوبی تأمین کند.

[1] ‏همان، پانویس واحد نظامی، شامل سه جوخه.

[2] ‏همان، پانویس Gasht-E Roodkhan: روستایی در جنوب باختری شهر فومن.

[3] ‏همان، پانویس روستایی در شمال باختری شهر فومن.

[4] ‏همان، پانویس Mahvizan: روستایی در جنوب باختری شهر گوراب‌زرمخ در شهرستان صومعه‌سرا.

[5] ‏همان، پانویس Pir-E Sara: روستایی در شمال شهر گوراب‌زرمخ در شهرستان صومعه‌سرا.

[6] ‏همان.

 

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید