بنا بر گزارش عهدواره هنر و رسانه جنگل؛ به نظر میرسد که آمدن کشتی گرچاکف، نتیجه اقدام مشترک اور ژنیکدزه، نریمانف، حیدرخان، فومف و احتمالاً استالین، بدون اطلاع دست کم هسته اصلی قدرت در شوروی؛ یعنی لنین (رهبر انقلاب اکتبر)، تروتسکی (فرمانده ارتش سرخ)، روتشتین (سفیر شوروی در تهران) و چیچیرین (وزیر امور خارجه شوروی)، برای آزمودن آخرین شانس در خصوص شوروی کردن ایران و فتح پایتخت تهران بوده است. در این بخش، روایت اتحاد کاراگارتلی با میرزا؛ ماجراجوی فردی یا نارضایتی سیاسی را با هم میخوانیم.
ناصر عظیمی دوبخشری در کتاب «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد؛ از مبارزه علیه اشغالگران تا تأسیس جمهوری در گیلان»، مینویسد: «خود «یان کولارژ» درباره این حادثه دو گمانه طرح کرده است: «آیا کاراگارتلی برنامه دقیقی برای آینده داشت یا اینکه متحد شدنش با کوچک خان نتیجه عمل ماجراجویانه فردی با انرژی بود که از شرایط سیاسی ناراضی بود؟ نمیدانم. [اما] حدس میزنم که حالت دوم به واقعیت نزدیکتر باشد». (همان: ۱۳۰). به نظر میرسد که حالت دوم که یان کولارژ پیشنهاد کرده درستتر باشد. لازم است یادآوری کنیم که کاراگارتلی که در ایران به شاهپور معروف شده بود در زمان حکومت مساواتچیهای ضد بلشویک در آذربایجان جزو فرماندهان آن حکومت بود. اما با حمله بلشویکها و شکست مساواتچیها، دستگیر و زندانی و به اعدام محکوم شد و تنها کمک راسکولینکوف از فرماندهان ارتش سرخ بود که او نجات یافته و حتی به فرماندهی ارتش سرخ گیلان رسیده بود. از این رو به نظر میرسد که او در منازعه بین بلشویکها و کوچک خان، خود را به کوچک خان نزدیکتر میدید بنابراین در فرصت پیش آمده، اقدام مقتضی را انجام داده بود. یان کولارژ، کاراگارتلی فرمانده کشتی را در کتابش اینگونه معرفی می کند: «سرهنگ تزاری گرجی شجاعی بود با تفکراتی دموکرات مآب که با رژیم گذشته تزاری موافق نبود. با چنین شخصیتی کمتر میتوانست از دولت جدید بلشویکی نیز خرسند باشد». (همان : ۱۲۹). این معرفی با نظر مویسی پرسیش نیز همخوانی دارد: «کارگارتلی در اواخر سال ۱۹۱۹ به خدمت حکومت مساواتیها که حکومت جمهوری آذربایجان را در دست داشتند درآمد. وی پس از چیرگی [بلشویکهای] شوروی بر آن حدود(آوریل ۱۹۲۰) توسط بخش ویژه دستگیر و در آستانه اعدام قرار داشت، ولی یک نفر او را نجات داد و به فرماندهی قشون سرخ ایران منصوب شده». (پرسیس، ۳۳:۱۳۷۹).
در هر حال واقعیت این است که هنوز دادههای ما بهاندازهای نیست که بتوانیم یک فرضيه منسجم و بدون تناقض در ارتباط با آمدن کشتی گرچاکف و حیدرخان ارائه کنیم. برای این کار هنوز لازم داریم تا مطالعه موردی مشخصی با استفاده از تمام اسناد سری موجود در آرشیوهای دولت شوروی سابق انجام گیرد. فراموش نمیکنیم که در این تاریخ یعنی در نیمه دوم خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی دولت مرکزی شوروی به جد خواهان پایان دادن به حمایتهای دولت بلشویکی مستقر در مسکو از انقلاب جنگل بود و روتشتین سفیر این دولت در تهران مصرانه کوشش میکرد تا قرارداد دوستی بین ایران و شوروی در پارلمان ایران به تصویب برسد[۱] و دولت شوروی هم به دلیل منافع ملی و داخلی خود و به ویژه سیاستهای جدیدی که اتخاذ کرده بود، نیاز فراوان به روابط دوستی هم با ایران و هم با انگلیس داشت. با این حال نکات زیر را میتوانیم در ارتباط با این واقعه یادآور شویم که تا حدود زیادی میتواند روشن کننده تحولاتی باشد که بعداً در انقلاب جنگل اتفاق افتاد:
به نظر میرسد که آمدن کشتی گرچاکف، نتیجه اقدام مشترک اور ژنیکدزه، نریمانف، حیدرخان، فومف و احتمالاً استالین، بدون اطلاع دست کم هسته اصلی قدرت در شوروی؛ یعنی لنین (رهبر انقلاب اکتبر)، تروتسکی (فرمانده ارتش سرخ)، روتشتین (سفیر شوروی در تهران) و چیچیرین (وزیر امور خارجه شوروی)، برای آزمودن آخرین شانس در خصوص شوروی کردن ایران و فتح پایتخت تهران بوده است. اسناد نشان میدهد که احسان الله خان در همین زمان یعنی در ماه خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی در تدارک یک حمله برقآسا به تهران بود و تمام اقدامات اولیه آن را نیز انجام داده بود. بنابراین به نظر میرسد همانطور که یان کولارژ میگوید ممکن است سیاستگزاران در باکو می خواستند که یان کولارژ همراه با گروههای متخصص مکانیک و آهنگر و لشکری مجهز از انواع مختلف مهمات و پیاده و توپخانه برای ایرانیان که بهطور مشخص به نیروهای احسان الله خان اشاره دارد تدارک لازم را ببینند. در تأیید این نظر باید بر این گفته کولارژ تأکید کنیم که مینویسد قبل از در اختیار گرفتن کشتی توسط کاراگارتلی فرمانده کشتی آنها میباید طبق دستور در پایینترین قسمت انزلی لنگر بیندازند مردان را پیاده کرده، سپس با حزب کمونیست ایران [در انزلی و رشت] تماس بگیرند و در پایان بارها را تخلیه کنند»[۲]. (کولارژ، ۱۳۸۴ : ۱۲۷).
منبع
ناصر عظیمی دو بخشری. جنبشی که به انقلاب تبدیل شد از مبارزه علیه اشغالگران تا تاسیس جمهوری در گیلان. رشت: انتشارات سپیدرود به سفارش حوزه هنری گیلان، ۱۳۹۹.
[۱] همان، پانویس با این احتمال که ممکن است تحت فشار قرار دادن دولت ایران برای تصویب قرارداد نیز مد نظر بوده باشد که پیشتر توضیح داده شد.
[۲] همان، ۳۰۲ ـ ۳۰۴.
انتهای پیام/